loading...
7pari O.o
LeMOOOooOOo بازدید : 15 سه شنبه 13 تیر 1391 نظرات (0)

آن طرفِ خیابان، ایستادم جلو ماشین. هنوز پُشتَم بِش بود. کلید انداختَم در را باز کنم، بنشینم، بروم. برای همیشه. باز کرده نکرده، صدای بووق – ترمزی شدید و فریاد – ناله ای کوتاه ریخت تو گوش هام – تو جانم.

تندی برگشتم. دیدمش. پخشِ خیابان شده بود. به روو افتاده بود جلو ماشینی که بِش زده بود و راننده ش هم داشت توو سرِ خودش می زد. سرش خورده بود روو آسفالت، پُکیده بود و خون، راه کشیده بود می رفت سمتِ جوویِ کنارِ خیابان.

ترس خورده – هول دویدم طرفش. بالا سرش ایستادم.

مبهوت.
گیج.

مَنگ.

هاج و واج نِگاش کردم.

توو دستِچپش بسته ی کوچکی بود. کادو پیچ. محکم چسبیده بودش. نِگام رفت ماند روو آستینِ مانتوش که بالا شده، ساعتَ*ش پیدا بود. چهار و پنج دقیقه. نگام برگشت ساعت خودم را سُکید.

چهار و چهل و پنج دقیقه!

گیج درب و داغان نگا ساعت راننده*ی بخت برگشته کردم. عدلْ چهار و پنج دقیقه بود
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 271
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 149
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 188
  • بازدید ماه : 525
  • بازدید سال : 2,033
  • بازدید کلی : 42,706
  • کدهای اختصاصی